مطالب جالب

از معلم دینی پرسیدند عشق چیست؟ گفت: حرام است

از معلم هندسه پرسیدند عشق چیست؟ گفت: نقطه ای که حول محور نقطة قلب جوان میگردد

از معلم تاریخ پرسیدند عشق چیست؟گفت: سقوط سلسله ی قلب جوان است

از معلم زبان پرسیدند عشق چیست؟؟ گفت: همپای love

از معلم ادبیات پرسیدند عشق چیست؟؟ گفت: محبت الهیات است

از معلم علوم پرسیدند عشق چیست؟؟ گفت: عشق تنها عنصری است که بدون اکسیژن میسوزد

از معلم ریاضی پرسیدند عشق چیست؟؟ گفت: عشق تنها عددی است که هرگز تنها نیست

از معلم فیزیک پرسیدند عشق چیست؟؟ گفت: تنها آدم ربایی است که قلب جوان را به سوی خود میکشد

از معلم انشا پرسیدند عشق چیست؟؟ گفت: تنها موضوعی است که می توان توصیفش کرد

از معلم ورزش پرسیدند عشق چیست؟؟ گفت: تنها توپی است که هرگز اوت نمی شود

از معلم زبان فارسی پرسیدند عشق چیست؟؟ گفت: عشق تنها کلمه ای است که ماضی و مضارع ندارد

از معلم زیست پرسیدند عشق چیست؟ گفت: عشق تنها میکروبی است که از راه چشم وارد میشود

از معلم شیمی پرسیدند عشق چیست؟؟ گفت عشق تنها اسیدی است که درون قلب اثر می گذارد

واقعا عشق چیست....؟

ارسال در تاريخ یک شنبه 6 آبان 1390برچسب:, توسط ali

گفته بودی، از غرورم، از سکوتم، خسته ای
من شکستم هر دو را
گفته بودم،از سکوتت،از غرورت خسته ام
به خاموشی مغرورانه ات
شکستی تو مرا
با تو گفتم
از همه تنهایی ام، خستگی ام
با تو گفتم تا بدانی
با همه ناجیگری، بی ناجی ام
تو، سکوتت خنجریست
بر قلب من
و حضورت، مرهمی
بر زخم من
پس، باش
تا همیشه با من باش
حتی اگر خاموشی


مهربانم ای خوب!

مهربانم ای خوب!
یاد قلبت باشد؛ یک نفر هست که این جا...
بین آدم هایی، که همه سرد و غریبند با تو....
تک و تنها، به تو می اندیشد!
و کمی،
دلش از دوری تو دلگیر است....
مهربانم، ای خوب!
یاد قلبت باشد؛ یک نفر هست که چشمش ،...
به رهت دوخته بر در مانده...
و شب و روز دعایش اینست؛...
زیر این سقف بلند،  هر کجایی هستی، به سلامت باشی...
و دلت همواره، محو شادی  و تبسم باشد....

 

 

 

 

 

 

آهای خدای آسمون

دلم گرفت از این روزا             از این روزای بی نشون

 از این همه در به دری             از گردش چرخ زمون

 

دلم گرفت ازآدما                    از آدمای مهربون

 

از این مترسک ها و درد          از هم دلای هم زبون

 

تو هم که بی صدا شدی            آهای خدای آسمون

 

آهای خدای عاشقا                   تویی فقط دل خوشیمون

 

آره دلم خیلی پره                    از غم های رنگ و وارنگ

 

از جمله ی دوست دارم            دروغ های خیلی قشنگ

 

دلم گرفت از این روزا             از آدم های مهربون

 

از تو که با ما نبودی               آهای خدای آسمون

 

                                         آهای خدای آسمون

                                         آهای خدای آسمون

 

 

 

 

 

 

 

 

 

هر که خوبی کرد زجرش میدهند

 

 هر که زشتی کرد اجرش میدهند

 باستان کاران تبانی کرده اند

 عشق را هم باستانی کرده اند

هرچه انسانها طلایی تر شدند

 عشق ها هم مومیایی تر شدند


 

 

 

 

 

 

 

چطور دلت اومد ؟؟؟؟؟

 

 

آخه چطور دلت اومد تنهام بزاری و بری

آخه مگه حرفی زدم زخم زبونی من زدم

آره همش بهونه بود مسئله یار دیگه بود

دلت هوایی شده بود کارم از کار گذشته بود

برو با یارت عزیزم رها کن این دل منو الهی صد ساله بشه

 عشق قشنگت عزیزم

فقط یه قول بهم بده یارتو تنها نزاری که مثل من اسیر بشه

آواره از خونه بشه

منم یه قول بهت می دم یه روز فراموشت کنم

قلبمو سنگیش بکنم عشقتو خاکستر کنم

اگه یه روز خواستی گلم کسی رو نفرینش کنی

بگو که مثل من بشه

زجر جدایی بکشه

 

 

 

 

 

 

در حسرت دیدار تو ای برگ شقایق

 

 

سیمای تو را ماه ندارد . . . که ندارد

 

ژرفای تو را چاه ندارد . . . که ندارد

 

در حسرت دیدار تو ای برگ شقایق

 

دل، طاقت یک آه ندارد . . . که ندارد

 

من گوشه ی چشمت به دو عالم نفروشم

 

این نازِ نگه، شاه ندارد . . .  که ندارد

 

معشوقه ی من پاک تر از قطره ی باران

 

واللهِ که بدخواه ندارد . . .  که ندارد

 

عمری است که سرگشته ی صحرای کویرم

 

این جاده به تو راه ندارد . . . که ندارد

 

 

 

من میرم واسه همیشه

 

خستـــم از روزای ابــری         خیلی سنگینه نـگاهت 
دوست ندارم تو تابستون         بشینــم باز ســر راهت 
نمیـــخوام بـــازم خیـالت         قبـلـه آرزوهــــام شــــه
تـــو بمــون و عاشقـــای         روی پُـــر غـرور و ماهت
 

آره مــن اونم که گفتــم          واسـه چشم تـو دیوونم 
آره مـن قـول داده بــودم          تـا تهش بــاهات بمونـم
ولی پس دادی نگــــامو           زیــر رگبــــــار غـــرورت 
من فقط یکــم شکستم          خوب نگام کنی همونم

 

چـمــدون رویـــاهـــامـو           دیگه برداشتم و بستم 
دیگــه عین اون قدیمــا           چشــــاتو نمیپرستــــم 
رخ تــو عین یه بـــــازی           منــو مـات قصه هـا کرد 
حالا بی اسمـم و تنها            پُــرپــاییز و شکستــــم


اینــی که حــــالا میبـینـی       دیگه مجنون چشات نیست 
دیگه وقتی نیمه شب شه       نگـران لـحظه هــات نیست 
مـــن بــرام فــرقـی نــداره        کـــه تو بــاشی یـا نباشی 
خیلـی وقته دیگه نیستی        تو دلم جـــایی برات نیست
      

از تو هیچ چیزی نـمونــده         نـه نگـــاهی و نـه یــــادی
مـــن سپردمـت به دریــــا         عـیــن یـــه مـوج زیـــــادی 
تازه فهمیدم با این عشق         زندگیـــم چقـد تلـف شـد
تــو بـــه جــای التماســم         یـــه گُلـــم بهـــم نــدادی 


   من میرم واسه همیشه

ارسال در تاريخ دو شنبه 3 آبان 1390برچسب:, توسط ali

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد